سكوتي پرازفرياد



جملات زیبا درباره دوستی:

دوست کسی است که من با او میتوانم صمیمی باشم و جلوی او با صدای بلند فکر کنم.


رفاقت به معنی حضور در کنار فردی دیگر نیست بلکه به معنی حضور در درون اوست



به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو می نگرد ، به دلی دل بسپار که جای خالی برایت داشته

باشد و دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد است



گاه یک لبخند، یک جمله کوتاه، یک خط و یا یک نگاه می تواند بهترین هدیه باشد



هیچ گاه چشمانت را برای کسی که مفهموم نگاهت را نمی فهمد گریان نکن



ما همیشه صداهای بلند را میشنویم، پررنگ ها را میبینیم، سخت ها را میخواهیم. غافل ازینکه خوبها آسان میآیند، بی رنگ می مانند و بی صدا می روند


دوست کسی است که من با او میتوانم صمیمی باشم و جلوی او با صدای بلند فکر کنم. امرسون



هرگاه احساس کردی که گناه کسی آنقدر بزرگ است که نمی توانی او را ببخشی بدان که اشکال در کوچکی قلب توست نه در بزرگی گناه

 

نایاب ترین چیزها در جهان دوست صمیمی است. ناپلئون

 

دوستان مورد اعتماد ،اندوخته ارزنده یکدیگرند.


تلاش کن تا دوستی را بیابی که قلبی به وسعت دریا داشته باشد،در ان صورت برای وارد شدن به قلب او نیازی به کوچک کردن خود نداری.

چهار شنبه 21 / 12 / 1391برچسب:,  توسط تينا  |

 

 

مراقب قلب ها باشيم

وقتی تنهاییم، دنبال دوست می گردیم

پیدایش که کردیم، دنبال عیب هایش می گردیم

وقتی که از دست دادیمش، دنبال خاطراتش می گردیم

و همچنان تنها می مانیم


هیچ چیز آسان تر از قلب نمي شکند

چهار شنبه 21 / 12 / 1391برچسب:,  توسط تينا  |

 

من ساده...

در "نقاشی هایم" تنهاییم را پنهان می کنم...
در "دلم" دلتنگی ام را...
در "سکوتم" حرف های نگفته ام را...
در "لبخندم" غصه هایم را...
دل من...
چه خردساااااال است !!!
ساده می نگرد !
ساده می خندد !
ساده می پوشد !
دل من...
از تبار دیوارهای کاهگلی است!!!
ساده می افتد !
ساده می شکند !
ساده می میرد !
ساااااااااااااا ­ااااااااده


 

چهار شنبه 21 / 12 / 1391برچسب:,  توسط تينا  |

 

شنيدني ها


پشت سرم حرف بود…
حدیث شد…
می ترسم آیه شود !
سوره اش کنند به جعل !
بعد تکفیرم کنند این جماعت نا اهل
.
.
.
آدمیزاد بی غذا دو ماه دوام می آورد
بی آب ، دو هفته
بی هوا ، چند دقیقه
بی”وجـــدان”، خـیلی . . .
متاسفانه خیلی !
.
.
.
می گویند عشق آنست که به او نرسی
و من می دانم چرا …!
زیرا در روزگار من،
کسی نیست که زنانه عاشق شود
و مردانه بایستد…

.
.
.
نیازی نیست اطرافمون پر از آدم باشه …
همون چند نفری که اطرافمون هستند ، آدم باشند کافیه !
.
.
.
مردم عوض شدن،
زمونه عوض شده،
میدونی؟ این روزها،
وقتی با یه نفر دست میدی،
بعدش باید انگشتات رو هم بشماری و ببینی که هر ۵ تا رو پس گرفتی یا نه!
.
.
مـــــــا،
نســـــلی هستیم کــــه،
بهـــــــترین حــــــــرفهــــــای زندگــــــیمان را نگفتیـــــم…
تایــــــپ کردیـــــــــم
.
.
.
همه اتفاق های خوب افتادند و دست و پایشان شکست !
این روزها اتفاق های خوب از ترس اتفاق های بد ، از افتادن میترسند …
.
.
.
کاش به جای اینکه دستی بالای دست بود ، دستی توی دست بود …
.
.
.
ای کاش آدما می فهمیدن که خوشبخت شدنشون
در گرو بدبخت شدن آدمای دیگه نیست !
.
.
.
هیچ گاه به خاطر هیچکس از ارزش هایت دست نکش !
چون اگر روزی آن فرد از تو دست بکشد ،
تو می مانی و یک ” من ” بی ارزش !

.
.
.
وقتی سکوتت از رضایت نیست ، لطفا بگو !
.
.
.
حق نداری احساس دیگران رو به بازی بگیری ،
فقط به خاطر این که هنوز تکلیفت با احساس خودت معلوم نیست !
.
.
.
چه در کار ، چه در عشق ، هرگز نگویید ” هنوز وقت است ” یا ” شاید دفعه ی بعد ” !
زیرا مفهومی وجود دارد به نام ” دیر شدن ” !
.
.
.
خاص بودن توی مغز اتفاق میفته ، نه توی عکس !
.
.
.
تلخ ترین قسمت زندگی اون جاییه آدم به خودش میگه :
چی فکر می کردیم و چی شد !!
.
.
.
سیاهی لبهایم از سیگار نیست…!
سیاه پوش هزار حرفه نگفته است…
.
.
.
در روزگاری که “سلام” و “خداحافظ” فرقی‌ با هم ندارند
نه ماندن کسی‌ حادثه ست نه رفتنِ کسی‌ فاجعه !
.
.
.
سکوت من هیچ گاه نشانه ی رضایتم نبود !
من اگر راضی باشم ، با شادی می خندم !
.
.
.
تو مقصری اگر من دیگر ” من سابق ” نیستم !
من را به من نبودن محکوم نکن !
من همانم که درگیر عشقش بودی !
یادت نمی آید ؟!
من همانم !
حتی اگر این روز ها هر دویمان بوی بی تفاوتی بدهیم !
.
.
.
مردم اینجا چقدر مهربانند ، دیدند کفش ندارم ، برایم پاپوش درست کردند
.
.
.
سکوت همیشه به معنی “رضایت” نیست
گاهی یعنی:
خسته ام از اینکه مدام به کسانی که هیچ اهمیتی برای فهمیدن نمیدهند، توضیح دهم
.
.
.
دستم بوی گل میداد،
مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند
اما هیچکس فکر نکردکه،
من شاید گل کاشته باشم
.
.
.
احساسم را به دار آویختم
منطقم را به گلوله بستم
لعنت به هر دو که عمری بازیم دادند
دیگر بس است، میخواهم کمی به چشمانم اعتماد کنم!
.
.
.
پرنده ای نفرین شده ایم
که سهممان از پریدن
تنها در بازی کلاغ پر است…
.
.
.
رابطه ای که توش التماس باشه …
ساعت ۹ بزارین دم در خونه تا شهرداری ببره …

.
.
.
مترسک عروسک زشتیست که از مزرعه مراقبت میکند
و آدمی مترسک زیباییست که جهان را می ترساند . . .
.
.
.
اینجا فقط تو را از نوشته هایت ” می بینند “…
درست دیده ای ، فقط “خوانده” میشوی بی آنکه بشناسند تو را …
.
.
.

پیامی دیگر آوردم…
به مردان اینجا نگاه مکن…
اسمشان مرد است ؛ من اگر خوردم زمین به نامردی همین مردان بود…
زمین مرد بود که مرا بلند کرد …
خودت را زمین بزن ؛ اما دست مردان اینجا را نگیر …

.
.
.
ما همه با زندگی معامله می کنیم …!
با خودمان هم معامله میکنیم و با کسانی که دوستشان داریم هم …!
اگر نبخشی ، نمی بخشم
خیانت کنی ، خیانت میکنم
بدی کنی ، بدی میکنم
دروغ بگویی ، دروغ می گویم
و همیشه کوچک می مانیم ؛
بدون تجربه ی زندگی بالاتر و آرمانی تر …!
این را بدانیم که با خوب ، خوب بودن هنر نیست

.
.
.

 

چهار شنبه 21 / 12 / 1391برچسب:,  توسط تينا  |

 

حكم دل

كاش تو درآن غروب چشمك نمي انداختي       توي قلب من عزيزم شك نمي انداختي

حكم دل بودوتمام حكم من يك شاه دل            لااقل اين دست اول تك نمي انداختي

 

بار آخر من ورق را با دلم بور میزنم!بار دیگر حکم کن!اما

                   نه بی دل !با دلت . دل حکم کن!حکم دل: هرکه

دل دارد بیاندازد وسط!تاکه ما دلهایمان را رو کنیم !دل که

 روی دل بیافتاد .عشق حاکم میشود!پس به

 حکم عشق بازی میکنیم!این دل من !رو بکن حالا دلت

 را ..؟دل نداری ؟بور بزن اندیشه ات را..؟ حکم

لازم :دل گرفتن !دل سپردن!هردو لازم !عشق لازم...

 

 

 

 

 

 

 

چهار شنبه 21 / 12 / 1391برچسب:,  توسط تينا  |

 

شعر زيباي آيينه

آيينه اي آيينه بس كن مگو اين همه افسانه ديروز را

رفته گذشت است و نيايد دگربازمگو قصه جانسوز را

اين كه مي بيني اش اي آيينه دخترپرشورپريروز نيست

وقت غروب است به طومار اوآن زن افسانگرديروز نيست

گشتم بازيچه اين زندگي گرچه توان وشكيبم نبود

بودقماري كه در آن اي دريغ هيچ به جز باخت نصيبم نبود

 

چهار شنبه 21 / 12 / 1391برچسب:,  توسط تينا  |

 

تنهايي

درد تنهایـــــــــی کشیـــــــــــــــــــــد ن،
مثلِ کشیدنِ خطهایِ رنگی روی کاغذِ سفـــــــــید،
شاهکاری میسازد به نامِ دیوانــــــــــگی...!
و من این شاهکــــارِ را به قیمتِ همهٔ فصلهایِ قشنگِ زندگیم خرید ام...
تو هر چه میخواهـــــــــی مـــــــرا بخوان...
دیوانـــــه، خود خــــواه،بی احساس...
نمیــــفروشــــــــم​..!!!!

چهار شنبه 16 / 11 / 1391برچسب:,  توسط تينا  |

 

 



شايد نشود به گذشته بازگشت و يک آغاز زيبا ساخت ، ولي ميشود هم اکنون آغاز کرد و يک پايان زيبا ساخت . . .


 

 

 ترسم از بي وفايي
 مي ترسم
 روزهای کودکی!!!
 من تو را باور دارم...
 به اين ميگن طناب بازي حرفه اي
 جالبه نه......
 داستاني جالب
 كمي تجربه
 تقديم به پسرم
 بچه كه بوديم...
 مغرور
 بي تو...
 بياتوتنهايي من
 غمي غمناك ::..
 ديوانگي وبيگانگي
 سنجش عشق و دوستی

 

هفته چهارم بهمن 1392
هفته سوم بهمن 1392
هفته دوم بهمن 1392
هفته اول بهمن 1392
هفته چهارم دی 1392
هفته سوم دی 1392
هفته اول بهمن 1392
هفته چهارم دی 1392
هفته سوم دی 1392
هفته دوم دی 1392
هفته چهارم بهمن 1391
هفته سوم بهمن 1391
هفته دوم بهمن 1391
هفته اول بهمن 1391
هفته چهارم دی 1391
هفته سوم دی 1391
هفته دوم دی 1391
هفته چهارم بهمن 1391
هفته دوم دی 1391
هفته چهارم بهمن 1391
هفته سوم بهمن 1391

 

تينا

 


GOOD





انچه که نیاز شماست
ردیاب جی پی اس ماشین
ارم زوتی z300
جلو پنجره زوتی

 

حواله یوان به چین
خرید از علی اکسپرس
دزدگیر دوچرخه

 

RSS 2.0

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 101
بازدید کل : 1339
تعداد مطالب : 59
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1



Alternative content