در رفاقت با وفا بودن شرط مردانگی است
ور نه با یک استخوان صد سگ رفیق آدمند...
..........................................................
بی وفا باشی جفایت می کنند
بی وفایی کن وفایت می کنند
مهربانی گرچه آیینی خوش است
مهربان باشی رهایت می کنند...
.............................................................
زندگی برگ بودن در مسیر باد نیست
امتحان ریشه هاست
ریشه هم هرگز اسیر باد نیست
زندگی چون پیچک است
انتهایش میرسد پیش خدا
................................................................................................
خدایا به اندازه تمامی روزهای رفته آروزهای مچاله شده
می بینم
و به اندازه تمام ستاره های نقره ای شب یلدا آرزوهای
نداشته !
ولی هنوز امید وارم !!!
چون باور دارم که ارزوهای آبی ات روزی
صدایم می کنند !!!!
................................................................................................
روبعضي ها بايد يه برچسب زد:
تست شد ........آدم نيست.
...................................................................................
مرد افتخار و شهرت ميخرد امازن بهايش را مي پردازد
.................................................
به بهانه نداشتن دستي نبايد دست ديگر را كاسه التماس كرد
...................................................
آدم هاي بيشعور بيشتر از ديگران ادعاي فهم و شعور مي كنند
...................................................
كه از خداوند بخواهم به من آرامش عطا كند تا آنچه را نمي توانم تغير دهم بپذيرم
........................................................
زندگي ما همان چيزي است كه افكار ما مي سازد
دلت را از شیشه بساز ولی به سنگها بگو دلم از فولاد است
.................................................
دائم شکر گذار خدا باشیم که: شاید بدترین شرایط زندگی ما، برای
دیگران آرزو باشد
..............................................
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم زبی آبی”ولی با خفت وخواری پی شبنم نمی گردم
................................................
يادم باشد به سهراب بگویم:عشق دیگر صدای تپش قلب ها نیست”صدای فنر تخت هاست”
.................................................
دم از بازی حکم میزنی !!! دم از حکم دل میزنی !!!
پس به زبان قمار برایت میگویم; قمار زندگی را به کسی
باختم که “تک” “دل” را با “خشت” برید…
جریمه اش یک عمر “حسرت” شد!!!
باخت زیبایی بود! یاد گرفتم به “دل”،”دل” نبندم…
یاد گرفتم از روی “دل” حکم نکنم…
دل” را باید “بــُـر” زد،جایش “سنگ” ریخت
که با “خشت” “تک بـُـری” نکنند !!!